جدول جو
جدول جو

معنی هول بخردن - جستجوی لغت در جدول جو

هول بخردن
ترسیدن، هراسیدن، وحشت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ دَ)
هوس داشتن. خواستن:
هوس تو هیچ طبعی نبرد که سر نبازد
ز پی تو هیچ مرغی نپرد که پر نریزد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بِ لی یَ تَ)
کسی را بیهوش کردن:
ساقیان لاابالی در طواف
هوش میخواران مجلس برده اند.
سعدی.
من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم
هوش من دانی که برده ست آنکه صورت می نگارد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
جوشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ولو شدن، پخش شدن چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
ترسیدن، وحشت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان خوردن ناگهانی، شوکه شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
به جوش آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
عصبانی، جر و بحث کردن، انکار
فرهنگ گویش مازندرانی
کول بخاردن
فرهنگ گویش مازندرانی